عشق بر من سر نخواهد آمدن


عشق بر من سر نخواهد آمدن

پا از این گل برنخواهد آمدن
پا از این گل برنخواهد آمدن
گرچه در هر غم دلم صورت کند
گرچه در هر غم دلم صورت کند
کز پی اش دیگر نخواهد آمدن
کز پی اش دیگر نخواهد آمدن
من همی دانم که تا جان در تنست
من همی دانم که تا جان در تنست
بر دل این غم سر نخواهد آمدن
بر دل این غم سر نخواهد آمدن
برنیاید چرخ با خوی بدش
برنیاید چرخ با خوی بدش
صبر دایم برنخواهد آمدن
صبر دایم برنخواهد آمدن
عمر بیرون شد به درد انتظار
عمر بیرون شد به درد انتظار
وصلش از در درنخواهد آمدن
وصلش از در درنخواهد آمدن
چون به حسن از ماه بیش آمد به جور
چون به حسن از ماه بیش آمد به جور
زاسمان کمتر نخواهد آمدن
زاسمان کمتر نخواهد آمدن
گویمش حال من از عشقت بپرس
گویمش حال من از عشقت بپرس
کز منت باور نخواهد آمدن
کز منت باور نخواهد آمدن
گویدم جانی کم انگار انوری
گویدم جانی کم انگار انوری
بی تو طوفان برنخواهد آمدن
بی تو طوفان برنخواهد آمدن